در قطار زندگی همواره جایم تنگ بود آن چنان که نصف من از مقطعی آونگ بودکوپه ی خوشبختی ام سرشار از فحش لطیفخاصه وقتی همقطارم آخر فرهنگ بودبا وجود جنگهای داخلی در زندگیشیشه های کوپهمان آماج مشتی سنگ بودیک دو جین هم بچۀ کاکلزری در دامنمسرنوشتم مملو از آوای ونگ و ونگ بودهمقطارم با وقار و با وفا مثل خروس خوش لباس و خوش سخن جنتلمنی الدنگ بودنیش من همجنس عقرب غالبا بی کینه بودزخم او کاریتر از چنگال یک خرچنگ بوداو مرا معشوقه ای میدید در حد کوزتنقش اول بودم اما نقش من کم رنگ بودبا قطار زندگی عمرم به پایان میرسیدمرگ خوشتر از مربای به و بالنگ بودریلهای زندگی اصلا موازی نیستندعاشق بیچاره من بودم که گیج و منگ بودتق تلق لق لق کشیدم ترمزش را ایستادفرش قرمز هم نیاوردند، پایم لنگ بود#سعیده_موسوی_زاده خاله خانباجی اسبق...
ما را در سایت خاله خانباجی اسبق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : khalekhanbajeo بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 5:12